فال یک فالگیر

امروز فالگیر کهنه کاری می خواهد برای شما فال اول ماه را

بگوید او اول این شعر را می خواند

ای گوی بلورینم ای جادوگر زرینم

از توی تو می بینم اینده ی شیرینم

و بعد به توی بلورین نگاه می کند و بعد می گوید

*رسیدن میوه های کال و روی اوردن مردم به شال و

برخورد زال و لویی پاسکال در کشور نپال جشواره ای باحال

*ارسال یک نهال از شمال و زخم شدن دماغ یک وال هنگام اجرای برنامه در کارناوال

بالا رفتن مواد چگال و سیال ایجاد اختلال در کار جمال و کمال صاحبان چیپس خلال

*استفاده از پنگال به جای چنگال و به دنیا امدن شیر خالو حراج ببر بنگال

در کشور نپال و ایجاد قیل و قال در ساخت وسایل دیجیتال مثل امسال و پارسال

و همه ی سال و ایجاد اشتغال در کارخانه های سازنده ی یخچال

*جمع کردن ادمهای بی خیال و زندانی شدن انها به مدت صد سال

*رسیدن مال و منال و کلیه ی اموال یک ادم باحال به یک مرد لال

و اختراع نوعی دستمال برای از بین بردن هر نوع زگیل و خال

*درست شدن یک امر محال یعنی ساخت بال از مواد بیخودو اشتغال

و فرستادن ان برای اکتشاف به سلسله جبال کوههای شمال

*و سر انجام امدن تگرگهای زلال در فروردین امسال و نبودن ملال

برای گیرنده ی فال (( یعنی بنده )) به علت اخراج از محل کار

 


آواز و موسیقی


خنده درست مثل آفتاب است همه ی روز را تازه می کند

قله های زندگی را به نور خود نوازش می دهد

و ابرها را دورمی کند روح شادمانه می شود

که اوازش را می شنود و شهامتش را سخت احساس ما کند

خنده درست همانند افتاب است

که می اید و مردمان را نشاط می بخشد

 

دوست دارم


دوست دارم هیچکس مرا نشناسد هیچکس از غم ها و دردهایم

اگاهی نداشته باشد

هیچکس اشکهای سوزانم را در نیمه شب نبیند

هیچکس راز و نیازهای شبانه ام را نفهمد

زیرا حالا به این حقیقت پی برده ام که کیستم چه می کنم و

خواسته ی نهاییم چیست

و این را با تمام تار و پود باور کرده ام که تنها ترین لحظات هم تنها نیستم

چرا؟ چون توی عزیز را دارم که تو همیشه با منی



  دوستان.......



دوستان عیب کنندم که چرا دل به تو دارم

                     باید اول به تو گفتن که چنین خوب چرایی

شمع را باید از این خانه به در بردن و کشتن

                         تا به همسایه نگوید که تو در خانه ی مایی

عشق و درویشی و انگشت نمایی ملامت

                               همه سهل است تحمل نکنم بار جدایی

خلق گویند برو دل به هوای دیگری ده

                                نکنم خاصه در ایام اتابک دو هوایی

دیدن روی تو ظلم است و ندیدن مشکل

                            چیدن این گل گناه است و نچیدن مشکل