می خواهم زنده بمانم

سلام امروز می خواهم از خودم بگم دیگه روز روزه منه

خیلی از دوستان میگن از خودت بگو که به یکی شون ارادت خاصی داریم

خوب از کجا بگم؟ اها از مدرسه از خرابکاری هامون

البته اینو هم بگم که : من بی گناهم

سر کلاس بودیم زنگ سوم سر زنگ آقای نصیری امتحان ریاضی داده بودیم

حالا چون همه انسانی هام ریاضی شون خوبه عالی داده بودیم

یک دفعه دیدیم از ته کلاس داره دود بلند میشه

نگو یکی از بچه ها کتاب خودشو اتیش زده انداخته پشت شوفاژ

بعده چند دقیقه کل کلاس رئ دود برداشت

ما هم با این بغل دستیمون  میلاد   فقط می خندیدیم

از اون طرف بصیری یکی دیگه از همکلاسیامون رفته اتیش رو باد میزنه

که بیشتر دود کنه ما هم که رو میز میزنیم میگیم میخواهم زنده بمانم

تو این هیرو بیری اقای افشار خر خون کلاس با معدل زیره 5

میگه تهران قزوین دو نفر اقای جاوید خان اولمسین

هم ماشالله با هیکل ... کیلوییش از میز میپره پایین دوباره میره بالا

خلاصه اومدن همه ی ما رو گرفتن گفتن تا فردا وقت دارین

بگین کاره کی بوده یعنی 30/1/83 اما من اینجا میگم

کاره اقا احسان انصاری بود اما تو مدرسه نمی گم

به شما هم میگن مثل بعضی ها یعنی امید رضا جودکی زاده ی عراقی

که تاکییده زیادی هم هست رو اون عراقیش نباشید

که میرن زیر اب بعضی ها رو میزنن تو بعضی جاها


شعر نو


ا
ز جمع من تا ضرب تو راهی به جز تفریق نیست

دلخوش به مجذورم نکن اینجا مگر تقسیم نسیت

با رادیکال عشق بیا تا بشکند توان تو

چیزی نچرخد بهتر است سینوس من الفای تو

وای دو اگر عاشق شود بی پرده ایکس دو می شود

چیزی شبیه معجزه با جذر ممکن می شود

گر ایکس داری در سوال جای برای ترس نیست

در انتهای مسئله دیگر مجال بحث نیست


لیلی ومجنون

گله کردزمجنون لیلی که شده رابطیمان ایمیلی

حیف از ان رابطه ی انسانی که چنین شد که خودت می دانی

عشق وقتی بشه دات کامی حاصلش نیست به جز ناکامی

نازنین خورده مگر گرگ تو را برده یا دات نت و دات ارگ تو را

بهرت ایمیل زدم پیشترک جای سابجکت نوشتم به درک

به درک گر دل من غمگین است به درک گر دل من سنگین است

به درک رابطه گر خورن ترک قطع ان هم به جهنم به درک

انقدر دلخور این ایمیل ام که به این رابطه هم بی میلم

کنسل کن ok مرگ لیلی نت و مت را ول کن همه را جای

اگر حرف و پیغامی هست روی کاغذ بنویس با دست

نامه ات یک حال دیگر دارد خط تو لطف مکرر دارد

خلاصه

کرد ریپلای به لیلی مجنون که دلم هست از این سابجکت خون

باشه فردا تلفن خواهم کرد هر چه گفتی که بکن خواخم کرد

زودتر پیش تو خواهم امد هی مرتب به تو سر خواهم زد

راست گفتی تو عزیزم لیلی دیگر از من نرسید ایمیلی

نامه ای پست نمودم بهرت به امیدی که سر اید قهرت

 

اکه خوبه لطفا نظر بدید که پاکش نکنم ممنون

به خودت نگیر

نیمه شب در بسترم افکنده خود را پاره

گفت: بوسه می خواهم بیا اکنون کسی اینجا نیست . گفتمش : ای

عشق ازارم مده رفتم از کف.گفت : مهربانم امشب صحبت ازار
 
نیست. گفتمش از لب ببوسم یا بچسبد بر لبت . گفت : اوای این
 
سخن را حاجت تکرار نیست . لب نهادم بر لبش عقل از سرم

بیرون پرید راستی در ان زمان هیچ عاقلی هوشیار نیست



حرف عشق


عشق نمی پرسه که تو کی هستا فقط میگه تو مال منی

عشق نمی پرسه اهل کجایی فقط میگه تو قلب من زندگی می کنی

عشق نمی پرسه که چی کار می کنی فقط میگه باعث ضربان قلب منی

عشق نمی پرسه چرا دور هستی فقط میگه همیشه با منی

عشق نمی پرسه که دوستم داری فقط میگه دوست دارم


مشکل خانوم ها چیست؟


خانومها در هجده سالگی مثل توپ فوتبال بیست و دو نفر دنبالشونن.

بیست و هشت ساله که می شن مثل توپ هندبال ده نفر دنبالشونن.

سی و هشت ساله که میشن مثل توپ گلف یک نفر دنبالشونه.

بعد یه مدت در چهل و هشت سالگی مثل توپ پینگ پنگ دو نفر میخوان از خودشون دور کنند.

خلاصه در پنجاه و هشت سالگی مثل توپ جنگی همه ازش فرارین.

شما چه نظری دارید؟




هرگز نخواستم

هرگز نخواستم تو رو باکسی قسمت کنم بگم فقط مال منی به تو جسارت بکنم

هرگز نخواستم توروبا کسی قسمت بکنم یااز توبا خودم یک لحظه صحبت بکنم

هرگز نخواستم به برداشتن تو عادت بکنم بگم فقط ماله منی به تو جسارت بکنم

انقدر ظریفی که با ه نگاه هرزه می شکنی اما تو خلوت خودم تنها مال منی

ترسم این که روتنت جای نگاهم بمونه یا روی تیشه چشات غبار اهم بمونه

حتی بااینکه هیچکسی مثل من عاشق تو نیست پیش تو ایینه چشام لایق تونیست


بوسه

هر روز اگر یک بوسه مهمان تو باشم عمری به شیرینی غزلخوان تو باشم

با من اگر پیمان نگهداری به یاری من تا نفس دارم به پیمان تو باشم

عشق نوشته ی فرمانروای هستی من تا هر چه فرمائی به فرمان تو باشم

گر در تو حیرانم بر من ببخشای من دوست دارم که حیران تو باشم

حیران چشمان تو بودن رستگاریست بگذار تا حیران چشمان تو باشم



نازنینم تو را می ستایم چونکه شایسته ستایشی


به معصومیت تمام قدم هایی که روی کوچه های قلب ویرانم نهادی
 
- به اندازه ی دلتنگی های دل کوچکم که هنگامه دوری از تو
 
مهربان سراغ صدایت را می گیرند به اندازه ی تمام مهربانی

هایی که در حقم نمودی و به اندازه ی تمام روزهایی که در کناره
 
هم هستیم و خواهیم بود دوستت دارم به اندازه ی تمام نم نم های
 
اشکی که بعد از هر خداحافظی از دیدگانم جدا می شود دوستت
 
دارم به اندازه ی تمام شقایق های تازه شکفته دنیا و تمام عاشقان
 
و یار عاشقی و تمام انانی که مست عشقند دوستت دارم

خلاصه اینکه بابادوست دارم