هرگز نخواستم

هرگز نخواستم تو رو باکسی قسمت کنم بگم فقط مال منی به تو جسارت بکنم

هرگز نخواستم توروبا کسی قسمت بکنم یااز توبا خودم یک لحظه صحبت بکنم

هرگز نخواستم به برداشتن تو عادت بکنم بگم فقط ماله منی به تو جسارت بکنم

انقدر ظریفی که با ه نگاه هرزه می شکنی اما تو خلوت خودم تنها مال منی

ترسم این که روتنت جای نگاهم بمونه یا روی تیشه چشات غبار اهم بمونه

حتی بااینکه هیچکسی مثل من عاشق تو نیست پیش تو ایینه چشام لایق تونیست


بوسه

هر روز اگر یک بوسه مهمان تو باشم عمری به شیرینی غزلخوان تو باشم

با من اگر پیمان نگهداری به یاری من تا نفس دارم به پیمان تو باشم

عشق نوشته ی فرمانروای هستی من تا هر چه فرمائی به فرمان تو باشم

گر در تو حیرانم بر من ببخشای من دوست دارم که حیران تو باشم

حیران چشمان تو بودن رستگاریست بگذار تا حیران چشمان تو باشم



نازنینم تو را می ستایم چونکه شایسته ستایشی


به معصومیت تمام قدم هایی که روی کوچه های قلب ویرانم نهادی
 
- به اندازه ی دلتنگی های دل کوچکم که هنگامه دوری از تو
 
مهربان سراغ صدایت را می گیرند به اندازه ی تمام مهربانی

هایی که در حقم نمودی و به اندازه ی تمام روزهایی که در کناره
 
هم هستیم و خواهیم بود دوستت دارم به اندازه ی تمام نم نم های
 
اشکی که بعد از هر خداحافظی از دیدگانم جدا می شود دوستت
 
دارم به اندازه ی تمام شقایق های تازه شکفته دنیا و تمام عاشقان
 
و یار عاشقی و تمام انانی که مست عشقند دوستت دارم

خلاصه اینکه بابادوست دارم


نظرات 1 + ارسال نظر
امیر مسعود چهارشنبه 2 اردیبهشت‌ماه سال 1383 ساعت 14:55

منزوی نشینان کوچه ی عشق همگی در یک فکرند...........
آری ..........عشق.
کلمه ای که بزرگترین دانشمندان و فلاسفه ی دنیا از تفسیر آن عاجزند.
حسی که آدمی را سودا زده میکنه و........... .
سودا زده ی سرمه ی جانانه ام امشب
زنجیر بیارید که دیوانه ام امشب.........
عشق بیماریست یک بیماری فوق جنون...........
(عزیزم خیلی جالب بود موفق باشی)

سلام
بابا بچه محلی یا هم حال میدن
ممنون که سر زدی فدات شم
خدانگهدار

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد