امید زندگی  

 

 

دوستت دارم تا حدی که قلبم و احساسم ظرفیت این ابراز دوست داشتن را نسبت به تو داشته باشند

 

دوستت دارم چون با باوری عمیق در قلب من نشستی و مرا هدف و امید زندگی خود قرار دادی

 

دوستت دارم چون از زندگی و دنیا گذشته ای تا با من بمانی

 

دوستت دارم چون نگذاشتی حتی یک قطره اشک از چشمانم سرازیر شود

 

دوستت دارم چون که یاری ام میکنی تا از این سیلاب زندگی به راحتی عبور کنم

 

 و خودم را در دشت آرزوهایم همراه با تو ببینم

 

دوستت دارم فراتر از باور یک رویا و فراتر از باور یک حقیقت

 

دوستت دارم چون با اطمینان و اعتماد کلید قلب سرخ و پر از عشقت را به من دادی

 

دوستت دارم چون که با احساس پر از صداقت قلم سردم را بر روی کاغذ زندگی می کشم

 

 و این شعر و ترانه ها را برایت می سرایم

 

مجنونم از مجنون عاقل تر، و دیوانه ام از فرهاد عاشق تر

 

نگاه به قلب کوچک و پر از درد من نکن که همین قلب یک دنیا عشق و محبت در آن نهفته است

 

نگاه به چشم های آرام و خسته من نکن، این چشم یک دنیا اشک در آن است

 

نگاه به چهره پریشان من نکن، این چهره عاشق چهره تو می باشد

 

دوستت دارم چون زمانی که دفتر عشق را می گشایی و میخوانی با خواندن

 

نوشته هایم اشک از چشمانت سرازیر می شود

 

 دوست دارم (( ماهی ))

 

 

 

 

 

دوستت دارم

 

دوستت دارم بیش تر از معنای واقعی کلمه دوست داشتن!

دوستت دارم چون تو ارزش دوست داشتن را داری!

دوستت دارم چون تو نیز مرا دوست می داری!

دوستت دارم همچو طلوع خورشید در سحر گاه عشق!

دوستت دارم همچو تکه ابرهای سفیدی که در اوج آسمان آبی در حال عبورند!

دوستت دارم چون تو رو میخواهم !

دوستت دارم از تمام وجودم، با احساس پر از محبت و عشق!

دوستت دارم بیش تر از آن چه تصور می کنی!

دوستت دارم همچو رهایی پرنده از قفس و پرواز پر غرور او در اوج آسمان ها،

دوستت دارم همچو امواج دریا که آرام به کنار ساحل می آیند و آرام نیز به دریا می روند،

دوستت دارم همچو غنچه ای که آرام آرام باز می شود و گل می شود!

دوستت دارم همچو اواخر زمستان که شکوفه های بهاری باز می شوند!

دوستت دارم همچو چشمه ای در دل کوه که آرام جاری می شود

بر روی زمین و تبدیل به آبشاری می شود که از دل کوه سرازیر می شود!

دوستت دارم همچو مهتابی که شب های تیره و تار را با حضورش پر از روشنایی می کند!

دوستت دارم همچو باران! بارانی که تن تشنه دنیا را جان می دهد و می شوید!

دوستت دارم چون چشمانت این حقیقت قلبم را باور دارد !

دوستت دارم چون تو آخرین امید زندگی منی، و لیاقت این دوست داشتن را داری!

تقدیم به دوست عزیزم (( ماهی )) 
 

 



 دل اشفته ی من


چی میشد گر دل اشفته ی من به شهر چشمای تو عادت نمیکرد


پرستوی نگاهت ناگهان از دل اشفته من هجرت نمیکرد


چه میشد اولین روزه جدایی برایم تا قیامت شب نمیشد


وجود پاک و سرشار از امیدم گرفتار سکوت شب نمیشد


چه میشد میتوانستم برایت غزل های بگویم عاشقانه


و یا در اخریم مصرع شعرم بگیرم از وجودت یک نشانه


چه میشد زیر باران نگاهت ,  گل نیلوفری را دیده بودم


و یا از باغ همسایه شبانه گل مریم برایت چیده بودم


چی میشد زیر سقف نیلی شب کنارم عاشقانه مینشستی


نمیگفتی مسافرهستی امشب تو بغض خسته ام را میشکستی


تقدیم به بهترین دوستم (( ماهی ))


ای کاش می شد


ای کاش می شد تو را در آغوش می گرفتم و می فشردمت

ای کاش می شد همیشه با تو باشم

ای کاش می شد لبهایم به لبهایت پیوند می خورد و هیچ وقت از آن ها جدا نمی شد

ای کاش می شد به من بگویی عاشقت هستم

ای کاش می شد در زمان دوری به من می گفتی انتظارت را می کشم

ای کاش می شد مال من باشی

ای کاش مرا هرگز تنها نمی گذاشتی

ای کاش حرف هایت هیچ وقت خبری از جدایی نمی داد

ای کاش جواب سلام هایم را می دادی

ای کاش مرا با خودت به سرزمین های رویا می بردی

ای کاش لیاقت تو را داشتم

ای کاش می شد به یادم باشی .  همیشه ...

تقدیم به دوست عزیزم (( ماهی ))