برشیشه های شعر


برشیشه های شعر

روی آن شیشه تبدار تو را " ها " کردم

اسم زیبای تو را با نفسم جا کردم

حرف با برف زدم سوززمستانی را

با بخار نفسم وصل به گرما کردم

شیشه بد جور دلش ابری و بارانی شد

شیشه را یک شبه تبدیل به دریا کردم

عرق سردی به پیشانی آن شیشه نشست

تا به امید ورود تو دهان وا کردم

در هوای نفسم گم شده بودی ای عشق

با سرانگشت تو را گشتم و پیدا کردم

با سرانگشت کشیدم به دلش عکس تو را

عکس زیبای تو را سیر تماشا کردم

و به عشق تو فرآیند تنفس را هم

جذب اکسیژن چشمان تو معنا کردم

باز با بازدمی اسم تو بر شیشه نشست

من دمم را به امید تو مسیحا کردم

پنجره دفترم امروز شد و شیشه غزل

و من امروز براین شیشه تو را " ها " کردم

آن قدر آه کشیدم که تو این شعر شدی

جای هر واژه ، نفس پشت نفس جا کردم
 

نظرات 4 + ارسال نظر
تنها پنج‌شنبه 14 شهریور‌ماه سال 1387 ساعت 11:36

خیلی زیبا بود موفق باشید

سیب کوچولو چهارشنبه 10 مهر‌ماه سال 1387 ساعت 11:32

سلام.
عیدتون مبارک.
ایشاا... همیشه سلامت و شاد باشی. و همیشه عاشق عشقت بمونی.

باران چهارشنبه 10 مهر‌ماه سال 1387 ساعت 12:47

سلام شعر زیبای بود و بسیار دلنشین بود

سایه ی خیال پنج‌شنبه 5 دی‌ماه سال 1387 ساعت 00:17 http://golayepune.blogsky.com

سلام
وبلاگ جالبی داری
وقت کردی به کلبه کوچیک ما هم یه سری بزن

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد